ایندم
تجربه هایم چقدم شب
رویایم چقدر صبح
من و افتادگیم
چو درختی افتاده ز دست سیلاب
کاش می بود یکی طاقت کوه
صبر یک صخره ی سخت
با همه سختی و درد
مسافر شده ام در سفر سبز امید
چنبر باغچه ام تنگ غم است
قیمت هر نفس من چه کم است
به اندازه ی ساچمه ی بمب
آسمان بر سر من گشته چه تنگ
با همه تنگی وسعت ایندم
پنجه ام پنجه ی نورسته ی یک سبزه ست
تا بروید ز دل خاک دلم
در سپیدای پگاهی دیگر...
۱فروری ۲۰۰۹
+ نوشته شده در جمعه سی ام اسفند ۱۳۸۷ ساعت 9:5 توسط فرهاد زاهدی
|
کاش ز اندوه زمان بفرسایم